مناظره:
1- غنچه با دل گرفته گفت : زندگی لب ز خنده بستن است ، گوشه ای درون خود نشستن است.
2- گل به خنده گفت : زندگی شکفتن است، با زبان سبز، راز گفتن است.
3گل خندان است
تضاد:
1تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
2گفتی به غم بنشین یا از سر جان بر خیز فرمان برمت جانا ، بنشینم و بر خیزم
3بگویم تا بداند دشمن و دوست که من مستی و مستوری ندانم
تناسب:
1 حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
2 مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یاد م از کِشته ی خویش آمد هنگام درو
3 تا درد و ورم فرو نشیند کافور بر آن ضماد کردن
تشخیص:
1ای بخارا ! شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آیدهمی
2ای گل ! تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی جز سر زنش و بد سری خار چه دیدی
3هرسو رگ باران گشود
رعد ز هر جای به غرش فتاد
تشبیه:
1دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
2دانا چو طبله ی عطّار است ، خاموش و هنر نمای
3تو همچو صبحی ومن شمع خلوت سحرم تبسّمی کن و جان بین که چون همی سپرم
کنایه:
1ریش در دست دیگری دارد
2گندم از گندم بروید جو زجو
3هنوز از دهن بوی شیر آیدش
تاج لطفا🌱